«روانشناسی عشق» کتابی است به قلم کارین استرنبرگ. اغلب ما در دورهای از عمرمان تحت تأثیر عشق رمانتیک قرار میگیریم، هیجانی نافذ و نیرومند که تمامی وجودمان را فرا میگیرد، بر تصمیمهایمان سایه میاندازد و حتی مسیر زندگیمان را تغییر میدهد، گاه سبب پیشرفتمان میشود و گاه اُفول ما را به دنبال دارد. عشق است که اغلب به مهمترین تصمیم زندگیمان، یعنی ازدواج، جهت میدهد.
چقدر دربارهی عشق میدانیم؟ آیا عشق پایدار باقی میماند؟ آیا انواع متفاوتی دارد؟ آیا افراد به گونهی متفاوتی از هم عاشق میشوند؟ چه عواملی زمینهساز بروز عشق هستند؟ آیا وجود عشق ضروری است؟
سؤالات پیرامون عشق بسیارند؛ احتمالاً هریک از ما به فراخور تجارب شخصیمان پاسخی تفاوت به هریک از این سؤالات میدهیم، اما پاسخ دانش روانشناسی به این قبیل سؤالات چیست؟ آیا روانشناسی اساساً میتواند در مطالعهی عشق به کارمان بیاید یا عشق را تنها باید در لابهلای اشعار و داستانهای عاشقانه بجوییم؟
نویسندهی کتاب میگوید: فرض بنیادین این کتاب آن است که پژوهشهای علمی میتوانند در روابط عاشقانه، یاریگر همهی ما باشند، بنابراین در آن، فقط به نظریهها و دادهها اکتفا نشده است، بلکه چگونگی به کارگیری این نظریهها و دادهها در بافت روابط نزدیک نیز مورد اشاره قرار گرفته است. یکی از فصول کتاب، با اتکا به پژوهشهای علمی، به پرسشها و پاسخها پیرامون روابط عاشقانه میپردازد. فصلی دیگر قرارهای عاشقانهی اینترنتی را مورد بحث قرار داده و مسائلی را که در بطن اینگونه قرارها میتوانیم انتظارشان را بکشیم، مطرح کرده است. فصلی سؤالاتی را که در مسیر کاربست پژوهشهای کتاب به پیش میآیند، پاسخ میدهد؛ بدینترتیب درمییابید که روانشناسی عشق تنها کتابی مختصر نیست، بلکه اثری است که کوشیده تا شما را یاری دهد تا درک کنید پژوهشهای علمی چگونه میتوانند در زندگیتان اهمیت یابند. در فصل پنجم کتاب، مقیاس مثلث عشق بهطور کامل ارائه شده است؛ این مقیاس به شما کمک میکند تا سطوح صمیمیت، شور و تعهدتان را در بافت روابط عاشقانه تجزیه و تحلیل کنید. این مقیاس با اتکا به نظریهای روانشناختی که بهوسیلهی تعداد زیادی از افراد اعتباریابی شده است، نهتنها چگونگی ساخت نظریهها توسط روانشناسان را نشانتان میدهد، بلکه چگونگی جاری ساختن نظریات در قالب مقیاسهای اندازهگیری که قادرند پدیدههای مورد مطالعه را به گونهای علمی ارزیابی کنند نیز برایتان آشکار میسازد.
کتاب بیشتر به موضوعات مرسوم در روانشناسی عشق پرداخته است و عمدتاً پژوهشهایی را که پیرامون دگرجنسگرایان انجام گرفتهاند شامل میشود؛ به علاوه انواع مختلف عشق توصیف شدهاند، از جمله انواعی که به احتمال بیشتری به رابطهای موفق ختم میشوند و نیز انواعی که احتمالاً شکست رابطه را در پی دارند. عواملی که به موفقیت بیشتر یا کمتر در حفظ رابطه منجر میشوند و همچنین متغیرهای شخصیتی و ارتباطشان با انواع مختلف عشق نیز بهطور ویژه مورد بحث قرار میگیرند. گرچه کتاب بیشتر بر عشق رمانتیک متمرکز است، به جنبههای دیگری از عشق، نظیر عشق والدانه و دوستی نیز اشاره میکند.
قسمتی از کتاب روانشناسی عشق:
عشق همنشینانه برخلاف عشق دلبستگی و عشق مشفقانه، تا حد زیادی بر اصول پاداش و تنبیه مبتنی است. ما افرادی را در میان خود میپذیریم که گمان داریم دوستمان دارند و موجب میشوند احساس خوبی پیدا کنیم. در عین حال میکوشیم تا از افرادی که احساس بدی در ما ایجاد میکنند دوری کنیم. عشق همنشینانه مشابه با استورج و عشق پراگماتیک در نظریهی لی و نیز عشق همنشینانهی نظریهی استرنبرگ است. رفتارهای مشخصکنندهی این نوع عشق عبارتاند از: کوشش برای حفظ دوستی و صمیمیت با افرادی که دوستشان داریم به وسیلهی اعمالی که باور داریم سایرین قدردانشان خواهند بود. علت تاریخی این نوع عشق نیز به نیاز ما به دیگران برای بقا بازمیگردد. ما تمایل داریم با دیگران همنشینی و معاشرت داشته باشیم و بدینترتیب شانس بقایمان را افزایش دهیم. برخی دلایل بلافصل عشق همنشینانه عبارتاند از: شباهت و جذابیت ظاهری و بهطور خلاصه هر خصیصهای که سبب میشود تا دیگری را دوست داشته باشیم. عشق همنشینانه اغلب مدتزمانی طولانی دوام میآورد؛ اما مطالعهای طولی که بهتازگی انجام گرفته، آشکار ساخته است که عشق رمانتیک و عشق همنشینانه هر دو، ظرف سال نخست ازدواج، کاهش نشان میدهند.